مستی

باید بنویسم تا فراموش نکنم. نباید این روزها رو فراموش کنم.

دیشب با پسری که یک ماه هم نیست می‌شناسمش و باریستای کافه‌ی نزدیک محل کارمه و سه چهار سال از خودم کوچیک‌تره، رفتم خونه‌ش و در حالی که داشتم از استرس رو به قبله می‌شدم که نکنه یهو نصفه‌شب خونواده‌ش سر برسن، بیشتر از هر وقتی مست کردم و یکی دو ساعت بعدش داشتم توی دستشویی خونه‌شون بالا می‌آوردم و به این فکر می‌کردم که دارم برای اولین بار در سن بیست و هفت سالگی بالا آوردن بعد مستی رو تجربه می‌کنم.

چقدر زندگی عجیبه. چقدر عجیب شدی غزال.

۱
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان