می‌توان شیفته‌ی آسمان بود حتی از میان خرابه‌ها

همه‌ی جهان دست به دست هم داده‌اند تا مرا به گریه بیندازند و من با چشمانی خیس بر نوک انگشتانم می‌رقصم و می‌چرخم. استیصال بر من غلبه کرده؟ هنوز نه. تمام این سال‌ها پوست روی پوستم می‌کشیدم برای همین وقت‌ها. تبدیل به کرگدنی گریان شده‌ام که می‌داند هیچ چیز او را از پا درنخواهد‌آورد اما نمی‌تواند نسبت به قلب کوچکی که آن زیرها، در اعماق، می‌لرزد، بی‌تفاوت باشد. ترسیده‌ام. به معنای واقعی کلمه ترسیده‌ام. گویی در میان خرابه‌ای نشسته‌ام و به آسمان چشم دوخته‌ام. آسمان در اینجا یک استعاره‌ است. استعاره از تو. استعاره از من که با تو آبی‌ترم.

۲
یگانه
۰۹ تیر ۱۱:۰۸

یاد این شعره افتادم:

زندگی در دو نیمه‌ی لیوان

نیمه‌ی خالی از وجود خودم

زندگی پوستین سختی داشت

مثل یک کرگدن بزرگ شدم

پاسخ :

یگانه‌ی عزیزم💙
بهت گفتم که تو به اندازه‌ی فروغ زیبایی؟
یگانه
۰۹ تیر ۱۴:۳۷

ای وای خجالتم نده من می‌میرم :)) 

عزیز ناشناس مهربان

امیدوارم بیشتر بنویسی. خواهم خوندت اینجا.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان