پانزده

می‌دانی عزیزم؟
از همان لحظه‌ای که برای هفده روز آینده خداحافظی کردی، می‌دانستم هفده روز معمولی در مقابلم نیست‌. اما امروز، وقتی به محض بیدار شدن دفترچه‌ام را برداشتم تا بر دومین شبی که بی‌ تو گذراندم خط بکشم، بی‌اختیار قطره اشکی از گوشه‌ی چشم چپم سر خورد و روی گردنم افتاد. مرا می‌بخشی که نتوانستم در نبودنت جلوی گریه‌ام را بگیرم؟ سر انگشت اشاره‌ام را بوسیدم و بر رد اشک کشیدم. از گوشه‌ی چشم چپ تا گردن. به جای تو. که خیالت راحت باشد. که بدانی من از دختر کوچکت مراقبت می‌کنم. که بدانی دوستش دارم.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان