قسم به نور، به تو

زیبایی تو برای این جهان غیر عادی‌ست و من هر صبح، پیش از صدای پرستوها، زیباییت را می‌شنوم. تو مثل کمد لباس‌ کودکی‌هایم هستی. وقتی ترسیده‌ام، وقتی آن بیرون هیچ چیزی برای چنگ انداختن نیست، وقتی در سکوت می‌بینم که سبزی چشمانم می‌لرزد، مرا در خود پنهان می‌کنی. می‌دانم که ساعت‌ها در تو ماندن، حتی شمعی در تاریکی مطلق آن بیرون روشن نمی‌کند، اما این‌جا، در تو، با خورشید چای می‌نوشم و شکلات‌هایم را با ابرهای پنبه‌ای تقسیم می‌کنم.

۱
یگانه
۲۹ تیر ۰۲:۰۰

سبزی چشمات 3>

پاسخ :

*-*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان