نیمه شب

باد پاییزی، از میان پنجره‌ی نیمه باز اتاق، بر من می‌وزد
ماه، دستانش را دراز می‌کند و مرا در بر می‌گیرد
ستاره‌ها، خیره در چشمانم، سرود انتظار می‌خوانند
و من، لب‌هایم را با بوسیدنت جاودانه می‌کنم
تنت، چشمه‌ی آب حیات است و چشمانم، خضروار، در میان تاریکی‌ها جستجویش می‌کنند
تو زاده شدی تا بهینِ مخلوقات باشی
و من، بچه‌آهویی که در دشت‌های قلمرو پهناور تنت، سرخوشانه، جست و خیز می‌کنم
کهنه‌شراب لب‌هایت را می‌نوشم و این بار، دشت‌های قلمرو تنت را، مست، فتح می‌کنم...

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان