چهارشنبه ۱۶ تیر ۰۰
حقیقت لحظهای آشکار است و لحظهای پنهان. به آسمان نگاه میکنی و ستارهای بر تو نمایان میشود. گمان میکنی تا ابد خواهد درخشید اما کافی است پلک بزنی تا ناپدید شود. گویی هرگز وجود نداشته است. در یک جدال دائمیام. زندگی گاه خود را در مقابل چشمانم عریان میکند تا به چیستیاش پی ببرم و گاه ابرها تن نقرهایاش را میپوشانند و از آنچه دیدهام جز هیچ به یاد نمیآورم. نمیدانم. شاید بهتر است هر لحظه را فقط در همان لحظه زندگی کنم. هنگامی که به حقیقت زندگی آگاه شدم تا میتوانم شیرهی وجودش را بمکم و هنگامی که ناپدید شد منتظر بمانم تا باز زمانش برسد.