ستاره‌شمار

چند شب پیش با امید راجع به این حرف می‌زدیم که نتایج انتزاعیِ تلاش‌هامون تا یه جایی می‌تونن راضی نگهمون دارن. این موضوع خصوصاً برای بچه‌های علوم انسانی خیلی ملموسه. سال‌ها مطالعه می‌کنی و توی مغزت کلمه روی کلمه می‌ذاری، ولی یه جایی می‌ایستی و از خودت می‌پرسی: خب؟ دارم با این همه کلمه و اطلاعاتی که به ذهن سپردم چی‌کار می‌کنم؟ و دنبال یک نتیجه‌ی عینی می‌گردی که اغلب پیدا نمی‌شه. امید می‌گفت این کلمه روی کلمه گذاشتن شبیه کاریه که اون تاجر ستاره‌شمار توی داستان شازده کوچولو می‌کرد. ستاره‌ها رو می‌شمرد و گمون می‌کرد با شمردنشون مالک اون‌ها می‌شه ولی این‌طور نبود. از اون شب خیلی به این حرف امید فکر کردم. با خودم گفتم خوندن یه عالمه کتاب و دونستن یه عالمه چیز، تا زمانی که نتونی باهاشون کاری بکنی، چه فایده‌ای داره؟ حالا منظورم این نیست که هر کاری که توی زندگی‌مون می‌کنیم باید یک نتیجه‌ی عینی داشته باشه ولی پیش رفتن بدون هیچ نتیجه‌ی عینی، واقعاً سخت به‌نظر میاد. به‌خاطر همین تصمیم گرفتم یک تعادلی ایجاد کنم بین ورودی‌ها و خروجی‌های مغزم. یعنی همون‌قدر که می‌خونم و یاد می‌گیرم، به کار بگیرم و خلق کنم. ببینم از پسش برمیام یا نه.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
MENU
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان