میدانی عزیزم؟
از همان لحظهای که برای هفده روز آینده خداحافظی کردی، میدانستم هفده روز معمولی در مقابلم نیست. اما امروز، وقتی به محض بیدار شدن دفترچهام را برداشتم تا بر دومین شبی که بی تو گذراندم خط بکشم، بیاختیار قطره اشکی از گوشهی چشم چپم سر خورد و روی گردنم افتاد. مرا میبخشی که نتوانستم در نبودنت جلوی گریهام را بگیرم؟ سر انگشت اشارهام را بوسیدم و بر رد اشک کشیدم. از گوشهی چشم چپ تا گردن. به جای تو. که خیالت راحت باشد. که بدانی من از دختر کوچکت مراقبت میکنم. که بدانی دوستش دارم.